مهدی موعود(عج)

مهدی موعود(عج)

مطالب مرتبط با شناخت امام زمان(عج)(در حال گسترش)
مهدی موعود(عج)

مهدی موعود(عج)

مطالب مرتبط با شناخت امام زمان(عج)(در حال گسترش)

علائم ظهور(حتمی)

علائم ظهور حجت بن الحسن به دو گروه تقسیم میشود: 1.حتمی 2.غیر حتمی

حتمی: "منظور از علائم حتمی آن است که تقدیر قطعی خدا به وقوع آن تعلق گرفته است"

از جعفر صادق(ع) نقل شده:"پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی است:یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشتن نفس  زکیه، و فرو رفتن سرزمین بیداء" [1]

1.سفیانی

(از علی بن حسین زین العابدین (امام چهارم شیعیان) نقل شده: «امر قائم از سوی خداوند حتمی است، و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی است. قائم ظهور نمی‌کند مگر پس از آمدن سفیانی.»[2]

امام علی (ع)در تفسیر آیهٔ «و لَو تَری إذ فَزِعوا فَلافَوتَ»[3] آمده که لشکر سفیانی به مدینه می‌آیند تا به سرزمین بیداء برسند ولی خدا آن‌ها را در زمین فرو می‌برد.[4]

امام صادق (ع):

سفیانی از علایم حتمی است و قیام او در ماه رجب خواهد بود. [5]

و امام صادق علیه السلام، چنین نقل شده است:

(راوی) به امام صادق عرض کرد، هنگام خروج سفیانی، چه کار کنیم؟. .. (امام پاسخ داد) هنگام خروج سفیانی و تسلط سفیانی بر مناطق پنج گانه شام، به امام مهدی بپیوندید و دعوت ایشان را اجابت کنید[6]
امام باقر(ع) علیه السلام نقل شده است:

سفیانی سپاهی را به سوی کوفه گسیل می دارد. .. در چنین شرایطی پرچمهایی از خراسان به رهبری خراسانی نمایان می شوند که منزلگاه ها را با سرعت چشمگیری طی کرده و پشت سر هم می گذراند و در میان آنها عده ای از اصحاب حضرت مهدی علیه السلام حضور دارند[7]

در روایتی منقول از امام جعفر صادق علیه السلام، چنین نقل شده است:

یونس بن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام، نقل می کند، که ایشان فرمودند: هنگامیکه سفیانی خروج می کند، دو سپاه اعزام می کند، یکی به سمت ما (حجاز) و دیگری به سمت شما (عراق). در این صورت به سمت ما بشتابید (و تمام توجه شما، به سمت اخبار کشور حجاز و شهر مکه باشد، زیرا محل ظهور و قیام امام عصر، می باشد)، هرچند دچار سختی شوید.[8])

اسم او «عثمان بن عَنبَسه» حرب بن عنیبه و یا عنبسه بن حرب و از فرزندان ابو سفیان است.[9] در روایات اسلامی او را با صورتی سرخ، پوستی سفید و چشمانی زاغ توصیف کرده‌اند.[10] او از شهرهای روم بپا می‌خیزد و بر گردن‌اش صلیب دارد [11]و از بیابانی به نام وادی یابس که مابین مکه و شام است با هفت نفر به منطقه درعا رفته و با قبیله ی بنی کلب که در منطقه درعای سوریه هستند بیعت می‌نماید.

دمشق را تصرف نموده اولین خطبه اش را بر منبر دمشق می‌خواند و حمص و حلب و قنسرین و موصل را می‌گیرد به بغداد حمله می‌کند و دولشگر، یکی به کوفه و دیگری به مدینه می‌فرستد سپس به خراسان (ایران) حمله می‌کند.

گروهی از شیعیان شام از دست او در امانند. در عراق هرکس که نامش محمد علی حسن حسین فاطمه خدیجه موسی جعفر رقیه و... باشد را می‌کشد، بعضی از عراقی ها همسایه های خود را به چند دینار می‌فروشند و به تیغ سفیانی می‌سپرند. بعضی افراد را در دیگهای روغن می‌سوزاند. مناطق خاصی از شام از دست سفیانی در امان می‌ماند.

سفیانی پس از اینکه زنی را بین نزدیکانش دست به دست می‌کند ویکی از یارانش با آن زن زنا می‌کند و بعد در راه شکمش را پاره می‌نماید و کودک رحم او را سقط می‌کند و پس از اینکه افرادی را در کوفه می‌کشد و خون پاک آنها به جوش می آید در قوس نزول قرار می‌گیرد. سفیانی سرخ رو زرد مو با چشمان رنگی و چهارشانه است مکه را ندیده،ازنزدیک که به صورتش نگاه کنی به تعبیر امروزی صورتش ناصاف است.

"سفیانی پس از شکست کامل از امام‌ شیعیان به او می‌گوید پسر عمو از من بگذر و مرا ببخش، مهدی اورا به یارانش وامیگذارد و یارانش نیز اورا می‌کشند و خداوند در وارد کردن او به جهنم شتاب دارد."


2.یمانی:

(امام باقر(ع):خروج سه نفر خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است … و در پرچم‌ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است چون که شما را به صاحبتان دعوت می‌کند و اگر یمانی خروج کرد فروختن اسلحه حرام می‌شود و اگر یمانی خروج کرد بپاخیز به سوی او که همانا پرچمش پرچم هدایت است و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچی کنند و اگر کسی اینکار را انجام دهد از اهل جهنم می‌باشد زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست می‌کند.[12])

;کم بودن روایات و رمز گونه بودن روایات از مشکلاتی بوده که در شناخت شخصیت یمانی مشکلاتی به وجود آورده
در مورد رمزگونه بودن این روایات، باید گفت که این مسئله امری شایع است و این خود علل مختلفی دارد؛ از جمله اینکه مسئله تقیه پوشیده نگاه داشتن حقایق، یکی از علل این امر از جانب راویان بوده است. اهل بیت(ع) به خاطر حفظ جان و دور ساختن خطر‌ها از یمانی با عدم ذکر نام و صفات متمایزکننده‌اش، توجه داشته‌اند تا  مبادا دشمنان او را شناسایی و نابود کنند. همچنین اهل بیت (ع) نام‌های مختلفی برای این‌گونه شخصیت‌ها برشمرده‌اند.

(احمد الحسن از مدعیان دروغین است,گمراه نشوید!!!!)


3.صیحه آسمانی:

(امام صادق (ع): «وقتی مردم صدای این صیحه را می شنوند همانند کسی که مرغی بر روی سرش دارد بی حرکت می شود و همچنین گردن تمام دشمنان الهی خاضع می گردد و اگر در هر موردی اشکال و تردید وارد کنند در این باره نمی توانند...[14]

امام صادق (ع)فرمودند: پس از این که صیحه را شنیدید،سجده کنید و بگوئید: "سبحان ربنا القدوس"  که اگر کسی چنین کند، نجات می ­یابد و کسی که مقابله کند، هلاک می ­شود.[15]

امام علی(ع):آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی‌شود، و هرگز نمی‌توانند در اطراف یک محور گرد آیند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ بر می‌آورد که به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید، سپس کف دستی در آسمان ظاهر می‌شود، و به سوی او اشاره می‌کند.[16]

امام باقر(ع):آن صیحه جز در ماه رمضان بر نخواهد خاست؛... نداکننده‌ای از آسمان به نام حضرت قائم(ع) ندا سر می‌دهد و هر که در مشرق و مغرب است، آن را می‌شنود[17]

شیخ مفید در روایتی از پیامبر(ص):هنگامی که نزدیک خروج قائم شد، ندادهنده‌ای از آسمان آواز می‌دهد:‌ای مردم! زمان ستمگران به سر رسیده و مسؤول این امر بهترینِ امت محمد است؛ پس خود را به مکه برسانید.[18])

صیحه آسمانی سومین نشانه حتمی ظهور امام زمان(عج)است.
ندایی است آسمانی که نام امام مهدی(ع) را به گوش همه مردم جهان می‌رساند. این ندای بلند از جبرئیل(ع) است و در شب 23 رمضان به گوش می‌رسد و همه مردم زمین آن را به زبان خود می‌شنوند(زبان مادری خود)[19]از ویژگی های آن میتوان گفت:

1."روایات، بیان می‌کنند که این ندا از آسمان شنیده می‌شود"[20]

2."از ویژگی‌های ندا یا صیحه آسمانی این است که از نزدیک و دور یکسان شنیده می‌شود"[21]

3."انسان‌های خواب را بیدار کرده و همگان را به وحشت می‌اندازد"[22]

4."برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است"[23]

5."از آن پس نام امام مهدی(عج) بر سر زبان‌ها می‌افتد"[24]

در مورد محتوا آن برخی روایات اشاره به معرفی امام زمان(عج) با نام و ویژگی‌های او است.[25]در برخی روایات,در برخی روایات نیز محتوای این ندا حقانیت امام علی(ع) و رستگاری شیعیان او دانسته شده است.[26]در برخی روایات ندا میدهد:"جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا"[27]

اگر چه محتوای آن در روایات مختلف است اما آثار آن یکی است. وقتی که مردم این ندا را می ­شنوند، فرد خوابیده بیدار می ­شود و ایستاده می­ نشیند و یا به حیاط خانه ­اش می­ رود و حتی دختران پرده نشین خارج می­ شوند و پدران و برادرانشان را به یاری امام زمان(عج) تشویق می­ کنند[28]

مردم آن زمان در بهت و حیرت و ناباوری و شور و شعف به سر می‌برند که ناگهان در هنگام غروب خورشید ندایی دیگر شنیده می‌شود که:«الحق مع فلان (عثمان) و شیعته»[29]

در برخی روایات «فلان» و در برخی دیگر «عثمان» آمده که به احتمال قوی منظور از عثمان شخص عثمان بن عنبسه(سفیانی) می‌باشد: «ای مردم پروردگار شما از سرزمین خشکی از فلسطین آمده است. پس با او بیعت کنید تا هدایت شوید و مخالفت نکنید[30]


4.نفس زکیه

(شیخ صدوق با ذکر سند از امام صادق(ع):بین قیام قائم آل محمد و کشتن نفس زکیه تنها پانزده شب فاصله خواهد بود[31]

امام باقر(ع):مکان این قتل در مسجدالحرام بین رکن و مقام ابراهیم(ع)خواهد بود[32] و همچنین فرمودند:در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته می شود و برادرش را در مدینه هلاک می کنند[33]

حضرت محمد(ص):مهدی ظهور نمی‌کند تا اینکه نفس زکیه کشته شود. زمینیان و آسمانیان خشمگین می‌شوند. در آن هنگام است که مهدی می‌آید و مردم او را همچون در میان گرفتن عروس و در شب زفاف در میان خود می‌گیرند. پس او زمین را پر از قسط و عدل می‌کند و زمین گیاهانش را می‌رویاند (کنایه از فراوانی نعمت) و آسمان بارانش را فرو می‌فرستد[34])

بنابر آنچه از روایات  به دست می‌آید: وظیفه نفس زکیه پیام رسانی برای امام است. پس از ظهور امام مهدی(عج) و اعلان جهانی این ظهور توسط صیحه آسمانی، ایشان به یارانشان می‌گوید مردم مکه مرا نمی‌خواهند در حالیکه برای هدایت فرستاده شده‌ام، شایسته است شخصی همچون من این مطالب را برای ایشان بگوید تا برای آنها حجت تمام شود. سپس یکی از یارانش را می‌طلبد و به ایشان می‌فرماید: نزد اهل مکه برو و به ایشان بگو من فرستاده فلانی هستم و او به شما می‌گوید: ما اهلبیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم وسلاله پیامبرانیم. ما مظلوم واقع شده‌ایم و مردم به ما ستم کرده‌اند و ما را آواره ساخته‌اند و از هنگام رحلت رسول اللّه تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون ما از شما چشم یاری داریم و از شما یاری می‌طلبیم. پس ما را یاری کنید. وقتی او شروع به صحبت می‌کند مردم مکه بر او هجوم آورده و او را سر می‌برند[35]


5.خسف بیداء

(امام باقر(ع):سفیانی گروهی را به مدینه روانه می‌کند و مهدی از آنجا به مکه می‌رود. خبر به فرمانده سپاه سفیانی می‌رسد که مهدی (علیه‌السّلام) به سوی مکه رفته است. او لشکری به تعقیب امام می‌فرستد ولی او را نمی‌یابند تا اینکه مهدی، با حالت ترس و نگرانی همانند موسی بن عمران(حضرت موسی)(ع) داخل مکه می‌شود. هنگامی که سپاه سفیانی وارد سرزمین بیداء می‌شوند منادی از آسمان ندا می‌کند: «ای دشت! آن قوم را نابود ساز»؛ سپس زمین لشکر سفیانی را فرو برده و همگی به جز سه نفر از بین می‌روند[36])

"خسف بیداء از علائم بعد از ظهور است"

برای حضرت یک ظهوراست و یک قیام. ابتدا ظهور اتفاق می‌افتد و در این هنگام حضرت عیسی(ع)هم با عزت و جلال و عظمت از آسمان فرود می‌آید و نیز همه روایاتی که در مورد گرد آمدن سیصد و سیزده نفر یاران خاص و دیگر یاران عام سخن می‌گویند, در این هنگام است. از تحقیق در بین روایات چنین بدست می‌آید که پس از سه ماه و هفده روز بعد از ظهور، قیام جهانی حضرت اتفاق می‌افتد.

در این مدت حضرت اطلاع‌رسانی می‌کنند ودین اسلام را به معنای واقعی همان‌گونه که نازل شده به تمام جهانیان می‌شناسانند و اکثر مردم چون دین اسلام را همان گم شده خودشان می‌یابند که همیشه در عقل وفطرت جستجویش می‌کرده‌اند به دین اسلام ایمان می‌آورند.

مسیحیان جهان نیز چون حضرت عیسی (ع) را می‌بینند که دنباله رو حضرت مهدی(عج)است و پشت سر حضرت نمازمی‌خواند اکثر قریب به اتفاق آنها به اسلام ایمان می‌آورند.

سفیانی پس از ظهور حضرت درمکه لشگری را گسیل می‌دارد که حضرت را به قتل برساند. از طرف دیگر حضرت به همراه وزیرشان به مدینه تشریف برده بودند.

حضرت وقتی از حرکت لشگر سفیانی خبردار می‌شوند مثل حضرت موسی (ع) "خائفا یترقب" (در حالی‌ که ترسان بود) [ 37]از مدینه به سمت مکه حرکت می‌کند و در بین راه، در زیر درختی تیره رنگ برای استراحت می‌نشینند. در این هنگام جبرئیل به صورت مردی از قبیله کلب به نزد ایشان می‌آید و می‌گوید:

-ای بنده خدا در اینجا چکار می کنی؟

حضرت جواب می‌دهند: ای بنده خدا منتظرم تا امشب بعد از عشا به سوی مکه حرکت کنم و خوشایندم نیست.

ناگهان جبرئیل می‌خندد و از خنده ایشان حضرت جبرئیل را می شناسد.

سپس جبرئیل دست حضرت را می‌گیرد و با ایشان مصافحه و سلام می‌کند و می‌گوید: برخیز! سپس اسبی را برای ایشان آماده می‌کند که آن را براق می‌گویند و بر او سوار می‌شوند تا این که به کوه رضوی می‌آید و سپس عهدنامه‌ای را که حضرت محمد (ص) و حضرت امام علی( ع) برای ایشان نوشته بوده‌اند را برای مردم می‌خواند...

لشگر سفیانی هم به مدینه رفته و تا سه روز و سه شب در آنجا کشتاری وسیع و بی رحمانه به راه انداخته و چون حضرت را پیدا نمی‌کنند خیل عظیم لشگر که برخی تعداد آنها را صد و هفتاد هزار نفر [38]و برخی دیگر دوازده هزار نفر [39]و برخی هم سیصد هزار نفر[40]ذکر کرده‌اند به طرف مکه  روانه می‌شوند و به بیابانی به نام بیداء می‌رسند و در آنجا اطراق می‌کنند. اتفاقاً چوپانی هم از آنجا عبور می‌کند که وقتی چشم او به این لشگریان می‌افتد با خود می‌گوید: وای بر مردم مکه از این بلایی که این لشگر بر سر آنها خواهد آورد.

در این هنگام جبرئیل به اذن خداوند تعالی چنان ضربه‌ای به زمین می‌زند که هیچ کس از آنها نجات پیدا نمی‌کند و زمین دهان باز کرده و تمام آنها را با همه ابزار و ادوات جنگیشان می‌بلعد!!

در برخی روایات دو نفر,در برخی روایات فقط همان چوپان, و در برخی روایات یک نفر از سپاه سفیانی زنده میماندو در برخی روایات دو نفر به نام های بشیر و نذیر وجود  دارد.
در آنجا ندا داده می‌شود:" و ای کاش می‌دیدی هنگامی را که [کافران‌] وحشت ‌زده‌اند [آنجا که راهِ‌] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمده‌اند"[41]

امام باقر(ع) : این آیه در رابطه با آنها نازل شده است که:

" ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم و - هماهنگ با نشانه‌هایی است که با شماست - ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورت هایی را محو کنیم سپس به پشت سر بازگردانیم"[42] [43]

پس از آن که چوپان گله‌اش را بازمی‌گرداند، می‌بیند هیچکدام از لشگریان نیستند و بسیار تعجب می‌کند. پس از جستجو می‌بیند که نیمی از یک لباس داخل زمین و نیمی دیگر بیرون زمین می‌باشد و می‌فهمد که اینها در زمین فرورفته‌اند. این چوبان نفر سومی می‌باشد که با بشیر و نذیر تفاوت دارد.[43]

بشیر به طرف امام زمان می‌رود و وقتی به مکه می‌رسد که حضرت در مسجدالحرام و در کنار کعبه تشریف فرما هستند. او در حالی‌ که صورتش به عقب برگشته است در حضور حضرتش می‌ایستد و عرض می‌کند:

من بشیر هستم. یکی از ملائکه به من فرموده است که محضر شما شرفیاب شوم و به هلاکت لشگریان سفیانی، شما را بشارت دهم. آری همه آنها در سرزمین بیداء در زمین فرورفتند. حضرت می‌فرمایند جریان خودت و برادرت را نقل کن.

- : من و برادرم در لشگر سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوراء و همچنین شهرکوفه را ویران کردیم. آنگاه به مدینه آمدیم و این شهر را نیز در هم کوبیدیم و نیز مسجد نبوی را خُرد کردیم و مرکبهای سواری خود را در روضه نبوی بستیم و مرکبها آنجا را آلوده کردند و سپس از مدینه با سپاهی مجهز به قصد خراب کردن خانه خدا و کشتار مردم حرکت کردیم. چون به سرزمین بیداء رسیدیم مقداری در آنجا توقف کردیم. ناگاه صدایی بلند شد و گفت:" ای سرزمین بیداء! ستمگران را در کام خویش فرو ببر و هلاک کن"

پس تمام سپاهیان در کام زمین فرورفتند و فقط من و برادرم باقی ماندیم که ناگهان فرشته‌ای نمایان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبید که صورت ما به عقب برگشت و به برادرم دستور داد به طرف سفیانی برود و خبر هلاکت لشگرش را به او بدهد و به من هم دستور داد به نزد شما بیایم و بشارت هلاکت لشگر سفیانی را به شما برسانم و بدست شما توبه کنم که خدا توبه من را خواهد پذیرفت.

سپس حضرت توبه او را می‌پذیرد و دست مبارکشان را بر صورت وی می‌کشند و به حالت اول بازگردیده با حضرت بیعت می‌کند و همراه ایشان خواهد بود[44]